بانگ برآمد ز خرابات من


چرخ دوتا شد ز مناجات من

عاقبت امر ظفر دررسید


یار درآمد به مراعات من

یا رب یا رب که چه سان می کند


دلبر بی کفو مکافات من

طاعت و ایمان کند آن کیمیا


غفلت و انکار و جنایات من

قصر دهد از پی تقصیر من


زله دهد از پی زلات من

جوش نهد در دل دریا و کوه


از تبش روز ملاقات من

گر نبدی پرده خیالات خلق


سوخته بودی ز خیالات من

در سپه جان زندی زلزله


طبل و علم نعره و هیهات من

در افق چرخ زدی شعله ها


نیم شبان آتش میقات من